مینویسم نامه ای و روزی از اینجا میروم با خیال او ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید کیستی شاید او حتی بگوید لایق من نیستی!
مینویسم من که عمری با خیالت زیستم گاهی از من یاد کن حالا که دیگر نیستم
خسته ام خسته... فقط نپرس چرا؟؟؟
باید تک تک ارزوهایت بر باد رفته باشد
تا بدانی وقتی میگویم خسته ام یعنی چه!!!
هر نفس، درد است که می کشم...
ای کاش یا بودی، یا اصلا نبودی...
این که هستی و کنارم نیستی...
دیوانه ام کرده...!!!
در خیال من بمان؛ اما خودت برو...
آنکه در رویای من است، من را دوست دارد؛ نه تو!
عجیب است دریا، غرقش که می شوی
پس می زند تو را...
مثل تو...
برای همه خوب باش،
ان که فهمید همیشه کنارت خواهد بود و
آن که نفهمید، روزی دلش برای خوبی هایت تنگ می شود..
بیا سر مزار من
آروم و آهسته عزیز
طاقت گریه ندارم
اشکی برای من نریز
می خوام بگم دوست دارم
حتی اگه جدا باشیم
این همه فاصله کمه
اگه به یاد هم باشیم...
یه سِریا هم هستن که میان و قول میدن
"تا اَبَد تنهات نذارن"
ولی خیلی زود اَبَدِشون "عفو" می خوره لامصبا..!
همه ی حواسم را جمع میکنم تا خیالت را کم کنم
اما تمام یادت در "من" ضرب می شود و "من" تقسیم می شوم در "تو"...
می بینی؟ عجب دنیای بی حساب و کتابی ست...؟
خدایا یادته..؟ دستشو گرفتم اوردم پیشت گفتم :من اینو میخوام... گفتی :این کمه بهتر از اینو برات کنار گذاشتم. پامو کوبیدم زمین و گفتم همینو میخوام... گفتی اخه نمیشه قول اینو به یکی دیگه دادم.
به خطوط پیچ در پیچ
فال قهوه ام، در ته فنجان نگاه می کنم.
سکوت می کنم،
در این فکرم
تو در سر کدام پیچ توقف کرده ای